بالاخره پس از گذشت چندین روز از پخش غیر رسمی اخبار مربوط به اقدام نیروهای سپاه در حک نمودن آرم سپاه بر روی ناو آمریکایی،این اقدام به صورت رسمی از سوی فرماندهان سپاه مورد تایید قرار گرفت. این در حالی بود که چند روز پیش یک مقام نظامی آمریکایی هم وجود یک «علامت بزرگ سیاه»! بر بدنه یکی از ناوهای آمریکایی مستقر در خلیج فارس را تایید کرده بود.

به گزارش رجانیوز،روز گذشته سردار شوشتری جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران، حک آرم سپاه  بر ناو  آمریکایی را مورد تایید قرار داد.

جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران در این سخنرانی با اشاره به حک کردن آرم سپاه بر بدنه یک ناو آمریکایی گفت:این حرکت بدان معناست که  اگر لازم باشد می توان فضا را برای این ناوها نا امن کرد.

 
سردار شوشتری که در مراسمی در یکی از مراکز نظامی سپاه پاسداران سخن می گفت، اظهار داشت که مسوولان نظام، تمامی تحرکات و کوچکترین تغییرات دشمن را زیرنظر دارند.

جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران گفت که اگر کاخ سفید بخواهد منطقی عمل کند، باید تمامی نیروهای خود را از منطقه خارج  کند تا منطقه امن شود. شوشتری همچنین هشدار داد که در صورت رویارویی آمریکا با  ایران، آنها نه تنها در منطقه، بلکه در کشور خود هم امنیت نخواهند داشت.

 گفتنی است اگرچه در روزهای گذشته یک روزنامه و برخی محافل کم مخاطب اینترنتی به این خبر اشاره ای گذرا نمودند اما به نظر می رسد در مورد این اقدام شجاعانه فرزندان ملت و البته تحقیرآمیز نسبت به نیروهای پرمدعای آمریکایی لازم بود یک هماهنگی رسانه ای جامع در اطلاع رسانی انجام شود.

این در حالیست که عملیات مذکور از آن جهت که ازیک سو  نشاندهنده قدرت مانور فوق العاده زیردیایی های رادارگریز ایران است و از سوی دیگر موجب تحقیر عظمت سیاسی- نظامی «حضور ناو آمریکایی در یک منطقه» شده است، را می توان یک رویداد مهم نظامی برشمرد.اقدامی که بلاشک در عقب نشینیهای اخیر مقامات کاخ سفید در برابر ملت ایران بی تاثیر نبوده است.

 حضور آگاهانه، پرشکوه و کم نظیر مردم انقلابی ایران در راهپیمایی 22 بهمن امسال، موج اول سناریوی جنگ روانی آمریکا را خنثی و بی‌خاصیت کرد اما به نظر می‌رسد از یکی دو هفته آینده موج دوم جنگ روانی دشمن از راه برسد.

رضا سراج، کارشناس مسایل استراتژیک در گفت‌وگو با بیان این‌که موج اول سناریوی جنگ روانی دشمنان شکست خورده است، یادآور شد: شرایط بحرانی آمریکا در منطقه - بویژه در عراق- مقامات آمریکایی را بر آن داشته بود تا با تشکیل یک کارگروه، علاوه بر بررسی وضع موجود و برآورد آسیب‌ها و فرصت‌های پیش رو، راهکارهای خروج آمریکا از بحران و بن‌بست استراتژیک را به مقامات کاخ سفید ارائه دهند که در این رابطه کارگروهی از نخبگان سیاسی نظامی و امنیتی تشکیل شد که به «گروه بیکر- همیلتون» معروف شد.
وی افزود: این کارگروه پس از بررسی وضعیت موجود و برشماری آسیب‌ها و فرصت‌ها، به مسئولین کاخ سفید و دستگاه‌های دیپلماسی این کشور توصیه کرد که برای برون‌رفت از بحران موجود باید با ایران وارد مذاکره شد.

این کارشناس مسائل استراتژیک با بیان این‌که چکیده این گزارش، ایران را «راه برون رفت آمریکا از بحران و بن بست استراتژیک» معرفی کرد، افزود: اما از آنجا که آمریکایی‌ها، براساس حس خود برتربینی، کبر همیشگی و خیر مطلق دانستن خود هیچگاه حاضر به مذاکره از موضع پایین و حتی برابر نیستند، با طراحی سناریوی پیچیده و چند مرحله‌ای که بنیان اصلی آن را جنگ روانی تشکیل می‌داد، سعی می‌کردند موازنه را به نفع خود تغییر داده و به زعم خود در موضع بالاتر نسبت به جمهوری اسلامی ایران قرار گیرند.
به گفته این کارشناس مسائل استراتژیک، هدف نهایی آمریکایی‌ها در این سناریوی پیچیده، تغییر رفتار جمهوری اسلامی ایران بود که طی فرآیند «وارد کردن ایران به تعلیق کامل و بدون قید و شرط فناوری هسته‌ای» و سپس «مذاکره»، این تغییر رفتار حاصل می‌گردید. در این راستا رابرت گیتس وزیر جنگ آمریکا صراحتاً اعلام داشت: «ما باید قبل از تعامل با ایران، موضع خود را تقویت نماییم. ایران برگ برنده‌های خوبی در اختیار دارد و آمریکا قبل از مذاکره با ایران باید در موضع برتر قرار گیرد؛ چرا که مذاکرات بدون اسلحه مانند نت بدون ابزار موسیقی است.»
سراج ادامه داد: در اظهارات گیتس به موضوعی اشاره و تاکید شده که آن برگ‌های برنده ایران است؛ این موضوع در واقع رمزگشایی از جعبه سیاه سناریوی جنگ روانی آمریکاست.

* برگ‌های برنده ایران

وی در پاسخ به این سوال که برگ‌های برنده ایران که مورد اشاره گیتس بوده، چه مواردی می‌باشد؟ تصریح کرد: برگ‌های برنده مورد نظر رابرت گیتس، همان اهدافی است که در سناریوی جنگ روانی دشمن مورد آماج قرار می‌گیرد. «رهبری»، «عزم و اراده ملی و پشتوانه مردمی نظام»، «عزم راسخ اصولگرایان برای خدمت‌رسانی و رفع فقر، فساد و تبعیض»، «وجود نیروهای مسلح مقتدر و با ایمان»، «نزدیک شدن ایران به فرآیند تولید سوخت هسته‌ای» و «قدرت نرم و بازیگری ایران در منطقه» از موارد مهمی است که به عنوان برگ‌های برنده ایران عمل کرده است.

* مراحل سناریوی عملیات روانی آمریکا از انتخابات خبرگان تا راهپیمایی 22 بهمن

این کارشناس مسائل استراتژیک در تشریح مراحل سناریوی جنگ روانی آمریکا، از «کاهش قیمت نفت» به عنوان اولین مرحله نام برد و افزود: مرحله مقدماتی این سناریو، کاهش یکباره و کاملاً تصنعی قیمت نفت بود. کاهش قیمت نفت، پیام شوک‌آوری را به جمهوری اسلامی ایران منتقل می‌کرد و که پیامدهای آن حوزه اقتصاد و عوامل منبعث از آن را تحت تاثیر قرار می‌داد. این شوک، بستر را برای انتقال امواج شوک‌آور از حوزه اقتصادی، به حوزه اجتماعی و القا بحران فراهم می‌کرد.

وی «تزریق ناامیدی و بی‌حسی در کالبد جامعه» را مرحله دوم این سناریوی عملیات روانی دانست و تاکید کرد: افزایش نقاط آسیب‌پذیر جامعه، حلقه دیگر سناریوی جنگ روانی است. افزایش قیمت‌ها به صورت مشکوک و بعضاً تصنعی علاوه بر اینکه تمرکز مسئولین را برای خدمت‌رسانی و تدبر به هم می‌زند، مطالبات مردم را نیز فزاینده می‌ساخت. این روند باعث آسیب‌پذیر شدن جامعه و تزریق بی‌حسی و ناامیدی نسبت به آینده در افکار عمومی می‌شد.

سراج با اشاره به تلاش آمریکا برای «کاهش مشارکت مردم در انتخابات» شوراها و خبرگان به عنوان سومین مرحله،‌ تصریح کرد: مرحله سوم، تلاش برای کاهش مشارکت مردم در چهارمین دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبری و سومین دوره شوراهای اسلامی شهر و روستا بود. این مرحله در صورت تحقق، از یک سو موجب تعمیق شکاف‌های درونی و افزایش آسیب‌پذیری‌های نظام می‌شد و از سوی دیگر با کاهش قدرت نرم‌ جمهوری اسلامی، توان بازیگری ایران در منطقه و جهان تعدیل می‌گردید.

به گفته وی، «تصویب قطعنامه 1737 در شورای امنیت» چهارمین مرحله سناریوی آمریکا در جنگ روانی علیه ایران بود. آن‌ها براین باور بودند که کاهش مشارکت مردم و آسیب‌پذیر نشان دادن جمهوری اسلامی ایران، بستر لازم را در شورای امنیت و محیط بین‌الملل برای تصویب و صدور قطعنامه اثربخش فراهم می‌کند و از این طریق می‌توانند فشار سیاسی و دیپلماتیک را نیز بر ایران فزاینده ‌کنند؛ بر این اساس بود که با تلاش فراوان قطعنامه 1737 را در شورای امنیت به تصویب رساندند.

این کارشناس مسائل استراتژیک با اشاره به «تهدید به حمله نظامی» به عنوان پنجمین مرحله از عملیات روانی اظهار داشت: آمریکایی‌ها با حربه نخ‌نما شده حمله نظامی، در واقع سعی داشتند با در هم آمیختن شوک حمله نظامی و اقتصادی ناشی از تصویب قطعنامه موجی از بحران را به صورت آوار ویران کنند و بر سر افکار عمومی و مسئولین جمهوری اسلامی ایران فرود آورند. به نظر می‌رسد برآورد آنان در این مرحله این بود که با اثربخش شدن بی‌حسی در جامعه و ایجاب ارعاب، جمهوری اسلامی ایران پشتوانه مردم (عزم و اراده ملی) خود را از دست بدهد.

وی افزود: مقامات کاخ سفید در این مرحله و بر حسب تجزیه، حساب ویژه‌ای روی عوامل نفوذی و عوامل مرعوب باز کرده بودند. حوادث گذشته به آنان نشان داده بود که هرگاه چالشی را از بیرون ایجاد کنند، مرعوبین و ساده‌لوحان با تحریک عوامل نفوذی از یک سو جنگ روانی مورد نظرشان را در داخل تقویت کرده و اوضاع را وخیم جلوه می‌دهند و از سویی دیگر برای عبور از بحران مورد ادعا، کوتاه آمدن از اصول و مذاکره و سازش را توصیه می‌نمایند.
سراج با بیان این‌که با سنگین شدن فضای تحریم اقتصادی - تجاری و تهدید نظامی، تا حدودی انتظارات آنان برآورده شد، خاطرنشان کرد: خط نفوذ به یکباره عناصر مرعوب را تحریک نمود و جنگ امواج و عملیات روانی دشمن از طریق آنان تقویت و رله شد.

این کارشناس مسائل استراتژیک، تلاش برای «انفعال افکار عمومی با پخش شایعه» را حلقه ششم از زنجیره جنگ روانی دشمن دانست و تاکید کرد: توزیع و پخش شایعه‌های مخرب که رد پای برخی از عناصر داخلی نیز در آن مشاهده گردید، در راستای اجرای این طرح بود. در این راستا شایعه کسالت رهبر معظم انقلاب اسلامی در واقع ناظر بر ایجاد انفعال در افکار عمومی بویژه دوستداران نظام بود که به دلیل حساسیت و نگرانی شیوع آن خیلی سریع صورت پذیرفت.

وی آخرین مرحله عملیات روانی را «افزایش فشار سیاسی و روانی منطقه‌ای» دانست و افزود: آمریکایی‌ها در این مرحله با طرح واهی دخالت ایران در امور داخلی کشورهای منطقه از جمله عراق، لبنان، فلسطین و ... و همچنین تحریک کشورهای عربی، به دنبال کاهش قدرت نرم ایران و کانالیزه کردن جمهوری اسلامی به سوی اهداف مورد نظر خود بودند. در این راستا حمله به کنسولگری ایران در عراق و ربودن پنج دیپلمات ایرانی، ناظر بر افزایش فشار سیاسی و روانی منطقه‌ای برای تحقق اهداف مورد نظر در سناریوی جنگ روانی آنان است.

به گفته سراج، مراحل هفت گانه مذکور دقیقاً نشان دهنده آماج عملیات روانی دشمن علیه پایه‌های اقتدار و نقاط قوت نظام جمهوری اسلامی یا به تعبیر آقای رابرت گیتس برگ‌های برنده ایران می‌باشد.

* اهداف سناریوی عملیات روانی آمریکا

این کارشناس مسائل استراتژیک با اشاره به اهداف سناریوی جنگ روانی آمریکا تصریح کرد: کاهش حضور مردم در راهپیمایی 22 بهمن اولین هدف گنجانده شده آمریکایی‌ها در سناریوی جنگ روانی بود که رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز در بیانات خود در تاریخ 19 بهمن به آن اشاره فرمودند.
به گفته وی، ترغیب متحدان و بسترسازی در محیط بین‌الملل برای اعمال فشار بیشتر به نظام جمهوری اسلام ایران با مستمسک قرار دادن عدم مشارکت مردم در راهپیمایی 22 بهمن هدف دیگر سناریوی آمریکایی بود.

سراج، وادار کردن جمهوری اسلامی ایران به تعلیق کامل و بدون قید و شرط درخصوص فن‌آوری هسته‌ای با سنگین کردن فضای بین‌المللی و تهدید نظامی،‌ وادار کردن جمهوری اسلامی ایران به مذاکره مستقیم از موضع ضعف و در نهایت تغییر رفتار جمهوری اسلامی ایران را به عنوان دیگر اهداف مهم سناریوی عملیات روانی آمریکا علیه ایران دانست و تصریح کرد: اما همانگونه که رهبر معظم انقلاب اسلامی در 19 بهمن فرمودند: «امسال نیز مردم با حضور باشکوه خود باعث می‌شوند این دشمنان به شدت حرص بخورند».

وی با بیان این‌که حضور آگاهانه، پرشکوه و کم نظیر مردم انقلابی ایران در راهپیمایی 22 بهمن امسال موج اول سناریوی جنگ روانی آمریکا را خنثی و بی‌خاصیت نمود، اظهار داشت: این حضور بسیار ارزشمند که نشان از آگاهی و سطح بالای شناخت و تحلیل مردم از شرایط و وضعیت ایران و جهان می‌باشد و بار دیگر عزم و اراده ملی و پشتوانه مردمی (قدرت ملی) نظام جمهوری اسلامی را به رخ جهانیان کشانید.

این کارشناس مسائل استراتژیک در عین حال تصریح کرد: اما این پایان کار نخواهد بود و به نظر می‌رسد از یکی دو هفته آینده موج دوم جنگ روانی دشمن از راه خود رسید و برای مقابله با آن بیش از پیش نیازمند به عواملی همچون تبعیت از مقام معظم رهبری، حفظ وحدت و انسجام ملی، پرهیز از تنش‌های داخلی، تقویت امید به آینده، افزایش سطح اطلاع‌رسانی و از توطئه‌های دشمن، نمایش اقتدار ملی، تداوم نهضت خدمت‌رسانی به جامعه و اطلاع‌رسانی از خدمات صورت گرفته می‌باشیم.

منبع: خبرگزاری فارس

 سفر دکتر علی اکبر ولایتی، مشاور مقام معظم رهبری به روسیه و دیدار با ولادمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه گمانه زنی های فراوانی را در پی داشته است.

به گزارش رجانیوز، پس از آن که ایران پیشنهاد روسیه را برای غنی سازی در خاک این کشور نپذیرفت، روسیه در همراهی آشکار با غرب قطعنامه 1737 را علیه فعالیت های هسته ای ایران در شورای امنیت به تصویب رساند.

اما روند مناسبات ایران و روسیه پس از سفر ایوانف به تهران و ارائه پیام پوتین به مقامات ارشد ایران روند تازه ای یافته است. هفته گذشته هم علی اکبر ولایتی با سفر به مسکو، پاسخ رهبری ایران را به پیام رئیس جمهور روسیه ابلاغ کرد.

درباره محتوای پیام ولایتی یک مقام ارشد روسیه اظهار داشت: ایران در پیام خود به روسیه پیشنهاد کرد سیستم جدید امنیتی منطقه ای تاسیس شود. با حضور نظامی آمریکا در منطقه پیشنهاد ایران می تواند  خیلی موثر باشد.

این مقام روسی وجود هرگونه مساله ای مبنی بر تعلیق غنی سازی در این پیام را رد کرد.

در این باره یک روزنامه روس ، سفر علی اکبر ولایتی مشاور مقام معظم رهبری به روسیه و دیدار وی با ولادیمیر پوتین را، اقدامی برای جلب حمایت مسکو و اتحاد امنیتی با روسیه در آستانه همایش بین المللی امنیتی در مونیخ دانست.

روزنامه کامرسانت روز جمعه نوشت: ولایتی پیام ویژه (آیت الله) خامنه ای را به رییس جمهوری روسیه داد که پاسخ پیام اخیر پوتین به رهبران ایران بود.

این روزنامه افزود: احتمالا نامه ایران پیشنهاد به روسیه در مورد اتحاد راهبردی علیه مخالفان مشترک دو کشور و تقسیم وظایف در قبال مساله خاورمیانه و آسیای مرکزی بود.

رهبر روحانی ایران پیشتر پیشنهاد ایجاد اوپک گازی را نیز مطرح کرده بود اما پاسخ رسمی از روسیه نگرفت و پوتین تنها متذکر شد این پیشنهاد  نیاز به تعمق دارد.

این روزنامه افزود: پوتین که قرار است در جریان کنفرانس امنیتی مونیخ  سخنرانی کند، ولایتی را به حضور پذیرفت و با آرامش ابراز امیدواری کرد که راه حل هایی برای مسایل موجود پیدا شود.

هدف مذاکرات ولایتی در مسکو نیز جلب حمایت روسیه برای مقابله با فشار غرب بود، طرف های روسی با احتیاط ابراز عقیده کردند اما مقام ایرانی از  گفتن تعارفات دریغ نورزید.

کامرسانت نوشت :هنگامی که نماینده ویژه رهبر روحانی ایران در حال مذاکرات برای جلب حمایت مسکو بود، خود (آیت الله) خامنه ای بر آزمای پدافند هوایی «تور ام -یک» دریافتی از روسیه نظارت کرد و نسبت به حمله  آمریکا به ایران هشدار داد.

این روزنامه افزود :با لحنی که مقامات روسیه در روزهای اخیر درباره ایران صحبت کردند، تهران می تواند تا اندازه ای به حمایت مسکو امید داشته باشد.

اما مسکو نیز میان دو راهی قرار گرفته است: تهران امید دارد روسیه با اتحاد راهبری با ایران تلاشهای آمریکا را خنثی کند، واشنگتن هم در مورد  نقش مثبت مسکو در مهار ایران انتظار دارد.

کامرسانت ادامه داد: هر دو طرف (ایران و آمریکا) با ژست های ملایم اعلام می کنند که وقت انتخاب مسکو فرارسیده است.

روزنامه در پایان نوشت: اگر ولایتی در دیدار دیروز توانسته باشد کلید قلب پوتین را پیدا کند، شاید رییس جمهوری روسیه بتواند با قاطعیت بیش از  پیش در مونیخ سخنرانی کند.

منبع: رجا نیوز