سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و در پى جنازه‏اى مى‏رفت ، شنید مردى مى‏خندد فرمود : ] گویا مرگ را در دنیا بر جز ما نوشته‏اند ، و گویا حق را در آن بر عهده جز ما هشته‏اند ، و گویى آنچه از مردگان مى‏بینیم مسافرانند که به زودى نزد ما باز مى‏آیند ، و آنان را در گورهاشان جاى مى‏دهیم و میراثشان را مى‏خوریم ، پندارى ما از پس آنان جاودان به سر مى‏بریم . سپس پند هر پند و پند دهنده را فراموش مى‏کنیم و نشانه قهر بلا و آفت مى‏شویم . [نهج البلاغه]
اصولگرا

شورای نگهبان مصلحت اندیشی  بکند

حجت الاسلام والمسلمین روانبخش:

نمایش تصویر در وضیعت عادی

                                 

در گذشته نه چندان دور در انتخابات مجلس هشتم مقاله ای به رشته تحریر آوردم با این عنوان «شورای نگهبان مصلحت اندیشی نکند» ولی در این دوره از انتخابات ریاست جمهوری با نگاه متمایزی به موضوع  می‌پردازیم و معتقدیم در این دوره از انتخابات خوب است شورای نگهبان مصلحت اندیشی بکند و صلاحیت برخی نامزدهای مساله دار را برای شرکت در انتخابات تایید کند.

یکی از نامزدهای احتمالی دور آینده محمد خاتمی است درباره تایید صلاحیت وی حرف و حدیث‌هایی در میان مردم مطرح است؛ برخی از این که نامبرده، با این سوابق، مورد تایید قرار گیرد شورای نگهبان را مورد سؤال قرار می‌دهند و می‌گویند اگر صلاحیت چنین افرادی مورد تایید قرار گیرد، جایگاه نظارتی شورای نگهبان برای چیست؟! از این رو از شورای نگهبان می‌خواهند در این موضوع ذرهای مصلحت اندیشی نکند، چنان چه مصلحتی وجود داشته باشد مقام معظم رهبری به آن شورا اعلام می‌کنند. این نظر دقیقا همان نظری است که در انتخابات ریاست جمهوری نهم انجام گرفت که پس از رد صلاحیت آقایان معین و مهرعلیزاده از سوی شورای نگهبان، بنا به مصالحی، مقام معظم رهبری از شورای نگهبان خواستند آن‌ها را مورد تایید قرار دهند. آن چه را که از صاحب این قلم نیز در انتخابات مجلس هشتم درباره عدم تایید صلاحیت اینگونه نامزدها با عنوان «شورای نگهبان مصلحت اندیشی نکند» به رشته تحریردرآمد، نیز درهمین راستا تحلیل می‌شود.

بعضی نیز بر این باورند که شورای نگهبان گر چه در هر انتحاباتی باید وظیفه نظارتی خود را به خوبی انجام دهد، ولی این انتخابات ویژگی‌هایی دارد که بر اساس آن‌ها خوب است شورای نگهبان با مصلحت اندیشی و اغماض بر خورد کرده صلاحیت امثال آقای خاتمی را تایید کند، نویسنده این سطور نیز در این دوره از انتخابات از این نظریه حمایت می‌کند. از این رو، لازم است دو موضوع را محل بحث و بررسی قرار دهیم؛ دلایل عدم صلاحیت آقای خاتمی، دلایل لزوم تایید صلاحیت وی از سوی شورای نگهبان.

الف: دلایل عدم صلاحیت آقای خاتمی برای ریاست جمهوری.

1. غرب باوری به جای خود باوری

یکی از اصولی که سالیان طولانی استعمار گران در جهت نهادینه کردن آن تلاش‌های زیادی کرده بودند و تا حدود زیادی نیز موفق شده بودند گرفتن روحیه خود باوری و اعتماد به نفس ملت و جایگزین کردن غرب باوری بود؛ از این رو ملت ایران به یک ملت کاملا مصرفی تبدیل شده، به بازار خوبی برای فروش کالاهای بنجل غربی در آمده بود! انقلاب اسلامی‌ایران در واقع انقلاب خود باوری بر غرب باوری بود که امام عزیز همواره با بیانات عالمانه‌شان در جهت نهادینه کردن آن کوشیدند تا جایی که ملت ما گام اول را در خودباوری برداشت و باور کرد که «ما می‌توانیم»، ولی آقای خاتمی به دلیل نگاه خاصی که نسبت به فرهنگ غرب دارند و همواره از آن بهعنوان تمدن بزرگ یاد می‌کنند! درست در جهت مقابل این اندیشه حرکت کرده و می‌کنند؛ وی در راستای همین تفکر، غرب را الگوی نظری و عملی معرفی می‌کند و می‌گوید: «توسعه به طوری که امروز مورد نظر است، امری غربی است و دارای مفهومی‌است که مردمان آن سامان از این کلمه اراده می‌کنند و اگر مراد از توسعه، همین باشد، چارهای نیست جز این که خوستاران آن به تمدن جدید متمدن شوند. یعنی توسعه به معنای امروزش میوه و یا شاخ و برگ درخت تمدن جدید است، اگر آن تمدن آمده توسعه هم خواهد آمد و به این معنا سخن کسانی که می‌گویند ابتدا باید «خرد» غربی را پذیرفت تا توسعه بیاید، سخن بیراهی نیست و این سخن را کامل کنم که علا‌وه بر خرد و بینش غربی باید منش غربی متناسب با این بینش را نیز پذیرفت.» (سلام 3/2/75) علاوه بر آن، اظهارات ایشان به نوعی نه تنها یک غرب باوری به تمام معنا است، بلکه به ترویج غرب باوری و غربزدگی نیز می‌پردازد. وی عمدهِ عوامل را در توجه به غرب خلا‌صه کرده،  می‌گوید: « امروز به جرات می‌توان گفت در زندگی قومی‌که عزم تعالی و پویایی کرده است هیچ تحول کارساز پدید نخواهد آمد، مگر آن که از متن تمدن غرب بگذرد و شرط دگرگونی اساسی، آشنایی با تمدن غرب و لمس روح آن یعنی «تجدد» است. کسانی که با این روح آشنا نیستند هرگز به پدید آوردن دگرگونی سودمند در زندگی خود توانا نیستند. باری! شرط تحول اساسی گذر از تمدن غربی است و مراد از آشنایی با مبانی  تفکر و تمدن جدید است که در پس مظاهر آن نهفته است و سوگمندانه اقوامی‌نظیر ما هنوز از آن محروم هستیم!» (روزنامه سلام 3/2/75)  ‌وی‌ در یکی‌ از سخنرانی‌های‌ خود می‌گوید: «شما برای‌ این‌که‌ بتوانید پیشرفت‌ بکنید، راهی‌ جز راه‌ غرب‌ ندارید و راه‌ غرب‌ یعنی‌ پذیرش‌ خرد غربی» ( آریا 28/6/78)  و در یک سخن، موج غرب باوری را می‌توان در این جمله وی به خوبی دریافت «امریکا وآمریکایی‌ها برایم فوقالعاده جالبند». (لوموند 24/9/1998)

مقام معظم رهبری در جمع اعضای دولت نهم به این دوره از تاریخ سیاه اشاره کرده، می‌فرمایند: «متاسفانه در برخی اوقات گذشته، می‌دیدیم که بعضی از کسانی که مرتبط با مسؤولین بودند یا حتی خودشان مسؤول یک بخش بودند، کانه از گفتمان انقلاب در مقابل دیگران شرمنده‌اند و خجالت می‌کشیدند که حقایق انقلاب را بر زبان جاری کنند یا آن‌ها را پی‌گیری کنند یا به آن‌ها اهمیت بدهند! این برای یک جامعه خیلی بلای بزرگی است.» معظم له از نفوذ روند غرب باوری در کشور نگران بودند و از این که در دولت نهم کنترل شده اظهار خوشحالی کردند از این رو در جمع اعضای دولت نهم فرمودند: «روند غرب‌باوری و غرب‌زدگی را که متأسفانه داشت در بدنه مجموعه‌های دولتی نفوذ می‌کرد، متوقف کردید؛ این چیز مهمی است. حالا یک عده‌ای در جامعه، ممکن است به هر دلیلی شیفته‌ یک تمدنی یا یک کشوری باشند؛ اما این وقتی به بدنه‌ مدیران انقلاب و مجموعه‌های انقلاب نفوذ می‌کند، چیز خیلی خطرناکی می‌شود. این دیده می‌شد؛ خب، جلویش گرفته شد.» طبیعی است فردی که با این باور بر کرسی ریاست جمهوری تکیه بزند کشور و نظام را به سمت غرب باوری سوق می‌دهد، در این صورت نه تنها ملت ایران از پیشرفت و تعالی باز خواهد ماند، بلکه فرهنگ دینی این ملت نیز در فرهنگ غرب ذوب خواهد شد. امام (ره) نیز غرب باوری را عامل همه بد بختی‌ها دانسته می‌فرمودند «این غرب یا شرق که سلطه پیدا کرده است بر همه ممالک اسلامی، مهمش این سلطه فرهنگی بوده است. در آن مراکز تربیت می‌شدند بچه‌های ما به تربیت‌هایی که وقتی که از دانشگاه‌ها بیرون می‌آمدند طرفدار غرب یا طرفدار شرق بودند. همین جوان‌هایی که شما ملاحظه می‌کنید که الا‌ن یا برای چین یا برای شوروی یا برای امریکا در ممالک مختلف فعالیت می‌کنند، و الا‌ن در ایران خصوصاً [فعالیت‌] می‌کنند، این‌ها بسیارشان از همین دانشگاه‌ها بیرون آمده‌اند، یعنی با این تربیت بیرون آمده‌اند که خودتان چیزی نیستید! عمال آن‌ها، چه آن‌هایی که قلم فرسایی می‌کردند و غربزده بودند، و چه آن‌هایی که در مدارس ما مشغول تربیت بودند، این‌ها همه این معنا را متفق الکلمه بودند که ما خودمان ازمان چیزی نمی‌آید! ما باید دنباله غرب باشیم، یا دنباله شرق باشیم. مصیبت بزرگ برای مسلمین همین فرهنگی است که در بین مسلمین رواج پیدا کرده و جوان‌های ما را می‌کشاند یا به آن طرف یا به آن طرف.» ( صحیفه نور، ج12‌، ص319) از این رو ایشان خواهان کنار گذاشتن این گونه افراد از صحنه مدیریتی انقلاب شدند و فرمودند: « این غرب زده‌ها را کنار بگذارند. یکی‌شان رفت، باقی هم بروند. روشنفکرها هم، روشنفکرهای اسلامی روشنفکرهای وارداتی را کنار بزنند. غربزده‌ها را کنار بگذارند؛ عده‌شان خیلی زیاد هم نیست، اما فضولی‌شان زیاد است؛ عده زیاد نیست، ادعایشان زیاد است! خود قشر روشنفکر متعهد اسلامی ‌برای خاطر خدا، برای خاطر اسلام، برای خاطر استقلال کشور، برای خاطر حفظ آزادی، این روشنفکر متعهد اسلامی، آن‌هایی را که در بینشان پیدا می‌شود که نق می‌زنند و می‌خواهند نگذارند کارها پیش برود، این‌ها را کنار بزنند (صحیفه نور، ج8‌، ص: 177)

«مسلمان‌ها باید خودشان را پیدا کنند؛ یعنی بفهمند که خودشان یک فرهنگی دارند، خودشان یک کشوری دارند، خودشان یک شخصیتی دارند. این که در ذهن جوان‌های ما کرده‌اند که باید مثلا‌ً فلان مکتب در این‌جا پیاده بشود، مکاتب شما چیزی نیستند، این‌ها همین تعلیماتی است که ابرقدرت‌ها در ایران پیاده کرده‌اند. آن‌ها یک همچو فرهنگی را برای ما درست کردند که ما از خودمان بی خود بشویم و آن‌ها تمام چیزی که ما داریم و حیثیتی که ما داریم ببرند. باید ما برگردیم به حال اول اسلام، باید مسلمین برگردند به همان حال که با جمعیت کم غلبه کردند بر همه قدرت‌ها» (همان، ج12، ص322)

بنا براین غرب زدگی و غرب باوری بر خلاف راه امام و راه انقلاب اسلامی‌ملت ایران است و نباید عنان کشور را به دست کسانی سپرد که کشور را به کام غرب بکشانند.

2. لیبرالیزم به جای اسلام

وی بنا به دلیل شیفتگی به فرهنگ غرب، همراه با قافله غرب زدگان اصالت را به اعلامیه حقوق بشر داده، خواهان اسلامی‌هستند که با لیبرالیزم و اعلامیه حقوق بشر سازگار باشد و در صورت تعارض، حقوق بشر را بر اسلام مقدم می‌دارند!!

او در اولین سالگرد دوم خرداد در دانشگاه تهران در جمع طرفداران خود که نهضت آزادی‌ها هم آمده بودند، ‌اظهار داشت «اگر دین هم در برابر آزادی قرار بگیرد این دین است که باید محدود شود نه آزادی» این در بخشی از فیلم  «بوی کافور، عطر گل یاس»، که توسط بهمن فرمان آرا ساخته شد آمده است تا اثبات کند که دوران دوم خرداد، دوران عطر گل یاس است! او قبلا نیز بر همین اساس، گفته بود که دین برای آنکه بماند باید تغییر کند» وی در تازه‌ترین اظهارات خود در دیدار با زنان حزب مشارکت به بررسی «جایگاه زن در قرآن» پرداخته می‌گوید «این سخن عبدالکریم سروش و مجتهد شبستری که وحی الهام بر پیامبر بوده و ماهیت قرآن بر ما آشکار نیست و نمی‌توان به آن استناد کرد درست است... ! در حال حاضر مطالب قرآن با برخی دریافت‌های بشری سازگار نیست؛ چرا که احکام آن متناسب با زندگی قبیله‌ای است و اگر بپذیریم احکام کتاب آسمانی مسلمانان قطعی و جاودانه است، باید بگوییم که زندگی مورد نظر اسلام زندگی قبیله‌ای است!» وی مدعی شده است در زمان حاضر بنابر ادله‌ای که ذکر کرده، قرآن کریم برای ما قابل استناد نیست( !کیهان، 12/6/87، ص2، یادداشت روز)

این مطلب مبتنی بر این مبنا است که لیبرالیزم را به عنوان یک مکتب معتبر و اصیل شناخته شده باشد. چندی پیش در دوره حاکمیت اصلاح طلبان، ‌‌آقای‌ خاتمی، در دیدار با محقق‌ گرانمایه‌ آقای‌ رحیم‌پور ازغدی‌ اظهار داشته‌ بود : «در زمان‌ حاضر، تنها مکتب‌ رایج‌ دنیا لیبرالیزم‌ دموکراتیک‌ است» بر اساس این مبنا است که به هنگام تعارض دین و آزادی، معتقد است که دین باید محدود شود نه آزادی! و حتی اگر لازم شد باید دین را کنار گذاشت «بنده معتقدم که دین برای آن که بماند نباید آن را محصور در یک برداشت خاصی کرد. طبع بشر چنین است که اگر دین یا هر نهاد دیگری را وافی به مقصود نیافت یا آن را کنار گذارد و یا برداشت تازه از آن خواهد داشت و این امری است که در تاریخ رخ داده و باز هم رخ خواهد داد.» (صبح امروز،21/9/78) درست با همین نگرش اصلاح طلبانه است که آقای خاتمی به زنان ایتالیایی دست می‌دهد و دکتر پیمان به خانم شیرین عبادی ! و روزنامه صبح امروز متعلق به حجاریان از ضرورت آزادی جنسی، مثل هم جنس بازی سخن به میان آورده، نوشته است» دامنه تساهل، امور جنسی و هم جنس بازی را نیز فرا می‌گیرد، این امور مردود است ولی نباید ممنوع باشد (12/8/78، ص8) و حجاب نیز در نظر آقای خاتمیآنگونه تفسیر می‌شود « اگر حجاب و پوشش مانع حضور زن و بروز شخصیت زن شود قطعا مضر است .» (همبستگی، 16/8/79 ص2، مصاحبه با شبکه ان اچ کی ) شاید بتوان گفت تاکید وی بر تغییر شعار جمهوری اسلامی ‌از استقلال آزادی جمهوری اسلامی ‌به استقلال آزادی پیشرفت نیز در همین راستا صورت می‌گیرد چرا که استقلال و پیشرفت در پناه لیبرالیزم مد نظر آقایان است نه در پناه اسلام! او حتی این شعار انحرافی را منسوب به امام دانسته می‌گوید «شعار جاویدان انقلاب اسلامی‌همان خواست تاریخی ملت یعنی استقلال، آزادی، پیشرفت است.(کیهان 23/11/79...) و امام بهعنوان مرجع دینی خواستار تحقق سه خواست تاریخی ملت ایران یعنی استقلال،‌ آزادی و پیشرفت شد.(آفتاب یزد، 25/11/79) این همان افکار انحرافی استاد اعظم ایشان است که در مجلس پنجم او را ملا صدرای زمان معرفی می‌کند! و می‌گوید آیندگان به عظمت وی پیخواهند برد! آقای سروش ضمن معرفی کردن حکومت ترکیه بهعنوان الگو می‌نویسد: « حکومت دینی جلوی رشد علمی را می‌گیرد. درنظام لاییک ترکیه، روحیه علمجویی و حقیقت طلبی بهتر رشد کرده است، زیرا آن‌جا ارزش‌های دینی را با علم مخلوط نکرده است. (روزنامه نشاط، خرداد78) و جالب این که هنوز هم بر اساس نقل آقای عطریان فر، آقای خاتمی برای دور آینده می‌خواهد از مدل ترکیه بهره گیرد. (ویژه نامه اعتماد ملی،12/11/87، ص16) در این راستا پرداختن به حمایت همه جانبه ایشان از کسانی که با این نگاه به دین می‌نگرستند و به جای دین، اصالت را به لیبرالیزم داده و طبق اصول لیبرالیزم از دین و مقدسات قداست شکنی کردهاند، مثنوی 70 من کاغذ لازم دارد. از جمله آن‌ها می‌توان فعالیت‌های فرهنگی وزارت ارشاد دولت آقای خاتمی در دوره وزارت مهاجرانی دانست که مقام معظم رهبری بارها از آن گلایه کردند و در دیدار با شورای عالی انقلاب فرهنگی در حضور آقای خاتمی، آن را در جهت ضد اسلام معرفی کردند، ولی هم چنان در کنف حمایت آقای خاتمی باقی ماند! و در وصف او گفت «جناب آقای مهاجرانی از ارزندهترین چهره‌های انقلاب و کشور، خدمت گزار آزاده و اندیشمند آیین و مردمند. (جهان اسلام، 15/6/77) و در نهایت، پس از گذشت ده ماه از اظهار نظر صریح رهبری در باره مهاجرانی، زمانی که تحت فشار افکار عمومی‌مجبور به پذیرش استعفای وی شد، اظهار داشت: «برادرمان جناب آقای مهاجرانی از زمره مردان دیندار، اندیشه ورز و انسان دوست هستند که قطعا در هر کجا که باشند منشا خیر و برکت خواهند بود. (ایران، 26/9/79) و البته آثار و خیر و برکات ایشان بعدا در مرکز گفت و گوی تمدن‌ها معلوم شد که به خاطر آن مجبور به پناهندگی به انگلیس گردید!!

3. انفعال در سیاست خارجی در قالب سیاست تنش زدایی!

درست در شرایطی که دشمن در قالب سیاست‌های تجاوزگرایانه و زیاده خواهانه اش به دنبال باجگیری از ملت ایران بود و هر روز در مقابل ما شاخ و شانه می‌کشید، آقای خاتمی با اتخاذ سیاست تنشزدایی و گفت و گوی تمدن‌ها آب به آسیاب آن‌ها می‌ریخت تا این که کار به جایی کشید که آن نامه ذلت بار برای بوش فرستاده شد که در آن اعلام آمادگی برای دست بر داشتن از حمایت‌های ایران از مردم فلسطین و کمک برای خلع سلاح حزب ا... نیز پیشنهاد شده بود! و در همین حال که در قالب اعتماد سازی، بیش از دو سال فناوری ایران به تعلیق در آورد، کشورمان به عنوان محور شرارت شناخته شد! در همین راستا، نمایندگان هم فکر آقای خاتمی در مجلس ششم با نوشتن نامهای ننگین به رهبری از ایشان خواستند تا معظم له نیز به صف آن‌ها بپیوندند! در این نامه آمده بود: «شاید در صفحات تاریخ پرفراز و نشیب معاصر ایران هیچ زمانی را به حساسیت امروز نتوان یافت، تنها با تسامح  می‌توان وضعیت ایران را در زمان اشغال در جنگ جهانی دوم و یا پیش از پذیرش قطعنامه 598 با وضع کنونی قابل مقایسه دانست که در اولی با قطع هرگونه امید در داخل،‌ عامل خارجی سرنوشت کشور را رقم زد و در برههِ دوم، دور اندیشی و اراده و تدبیر حضرت امام خمینی و اتکای به مردم کشور را نجات داد؛ اما شاید دوره کنونی از این لحاظ بی مانند باشد که شکاف‌های سیاسی و اجتماعی با تهدید خارجی و برنامه آشکار دولت ایالا‌ت متحده آمریکا به عنوان قدرتی که در برابر خود مانعی نمی‌بیند، برای تغییر نقشه ژئوپولتیک منطقه هم‌زمان شده و نظام ناچار به کنش و واکنش در برابر این برنامه است...” القاکنندگان ناامیدی و ترس در دل مردم، در ادامه نوشته‌اند: “اگر جام زهری باید نوشید، قبل از آن‌که کیان نظام و مهم‌تر از آن استقلا‌ل و تمامیت ارضی کشور در مخاطره قرار گیرد باید نوشیده شود و بی‌تردید این برخورد خردمندانه و متواضعانه از سوی ملت با همان پاداشی مواجه می‌شود که امام عزیز راحل روبه‌رو شد. این اقدام؛ نشانهِ تدبیر، دوراندیشی، مصلحت‌جویی و خیرخواهی و توفیق الهی است.”( حیات نو، به نقل از کتاب وسوسه شیطانی)

خلف صالح حضرت امام(ره) در مورد سیاست و اقدامات انفعالی دولت اصلا‌حات در برابر آمریکا و موضوع محور شرارت خواندن ایران فرمودند: “شعارهایی درست می‌کنند، ایران را در محور شرارت گذاشته‌اند، فلا‌ن کارها را بکنیم تا ما را از محور شرارت بردارند! این شد حرف؟! غلط کردند گذاشتند که حالا‌ بخواهند بردارند. دوباره هر وقت لا‌زم شد، ما را در محور شرارت می‌گذارند.” معظم‌له با یادآوری قسمتی از تاریخ پادشاهان صفوی و عقب‌نشینی‌های شرم‌آور آن‌ها فرمودند: “اگر شاه سلطان‌حسین صفوی به جای این‌که دروازه‌های اصفهان را به روی مهاجمان باز می‌کرد و بعد از ورود مهاجمان هم به دست خودش، تاج شاهی را روی سرشان می‌گذاشت، فکر می‌کرد که اگر به فکر خودم هستم، یک جان بیش‌تر ندارم و این‌قدر هم عمر کرده‌ام، مگر دیگر چقدر عمر خواهم کرد؟ اگر به فکر مردم هستم، که در صورت تسلیم‌کردن شهر اصفهان، بلا‌یی بر سر مردم خواهد آمد که از بلا‌یی که در صورت جنگیدن با مهاجمان بر سرشان می‌آید کم‌تر نیست، هرگز شهر را تسلیم نمی‌کرد. تاریخ اصفهان را نگاه کنید. بعد از آن‌که مهاجمان وارد اصفهان، کاشان مناطق مرکزی ایران، فارس و مناطق دیگری شدند چه بلا‌یی بر سر مردم ایران آوردند و پس از تسلیم‌شدن مردم چه کشتاری  کردند. مهاجمان نگفتند چون خودتان تسلیم شدید، پاداشتان این است که همه‌تان در امن و امان زندگی کنید.”(آخرین  سخنرانی معظم‌له در جمع نمایندگان مجلس ششم)

معظم له در باره خطر بازگشت این نوع تفکر در جمع  دانشجویان علم وصنعت فرمودند: “درمقابل دشمن اگر مسؤولین کشور احساس رعب و خوف بکنند، بر سر ملت بلاهای بزرگ خواهد آمد. آن ملتهائی که ذلیل و مقهور دست دشمن شدند، عمده‌ علت این بود که مسؤولان - پیشروان قافله‌ ملت - شجاعت و اعتماد به نفس لازم را نداشتند. گاهی در بین آحاد مردم عناصر مؤمن، فعال، فداکار، آماده‌ به جانبازی هستند، منتها مسؤولین و روِسا وقتی خودشان این آمادگی را ندارند، نیروهای آن‌ها هم از بین می‌رود و این ظرفیت هم نابود می‌شود. آن روزی که شهر اصفهان در دوره‌ شاه سلطان حسین مورد غارت قرار گرفت و مردم قتل عام شدند و حکومت باعظمت صفوی نابود شد، خیلی از افراد غیور بودند که حاضر بودند مبارزه و مقاومت کنند؛ اما شاه سلطان حسین ضعیف بود. اگر جمهوری اسلامی دچار شاه سلطان حسین‌ها بشود، دچار مدیران و مسؤولانی بشود که جرا‡ت و جسارت ندارند؛ در خود احساس قدرت نمی‌کنند، در مردم خودشان احساس توانائی و قدرت نمیکنند، کار جمهوری اسلامی تمام خواهد بود.”به فضل الهی ودر ظل توجهات ولی عصر (عج) با روی کار آمدن رییس جمهوری شجاع و مؤمن، سیاست جمهوری اسلامی شکل تهاجمی به خود گرفت و خواست ملت ایران یعنی تعالی وپیشرفت در سایه دین واندیشههای اسلامی و آرمانهای انقلاب اسلامی تحقق یافت. امروز هم در عرصه علمی رشد قابل توجهی کرده ایم و در کنار چند کشور صنعتی دنیا هم به باشگاه هستهای و هم در فضا به آنها پیوسته‌ایم؛ در عرصه سیاسی نیز کشورما از مرحله تهدید خارج شده، دیگر نه تنها هیچ قدرتی نمیتواند ما را مورد تهدید قرار دهد، بلکه این دشمنان ما مثل اسراییل هستند که از ترس ایران خواب ندارند. در سایه سیاست تهاجمی ایران، امروز دیگر سخن از محور شرارت بودن ایران نیست، بلکه ایران نقش “وین” منطقه را ایفا میکند. در واقع همه فهمیده‌اند بدون ایران هیچ تصمیمی نمیتوانند بگیرند؛ از این رو به جای محور شرارت، محور صلح وگفت وگو شده است، چیزی که آقای خاتمی در سایه سیاست گفت وگو ی تمدنها و...به دنبال آن بود ومحقق نشد. تجربه نشان داده است که سیاست انفعال وعقب نشینی در برابر غرب و به ویژه آمریکا کاری از پیش نخواهد برد. از این رو در جمع اعضای هیات دولت نهم فرمودند: “ یک وقت هست که زورگویان بین‌المللی می‌آیند و می‌گویند که آقا شما فلان کار را کرده‌اید و ما رفع و رجوع می‌کنیم و نه وا...، نه با...؛ ولی یک وقت هست که تهاجمش، تهاجم زورگویانه است؛ بهترین دفاع در چنین مواقعی هجوم است. زورگویان بین‌المللی، نقاط ضعف زیادی دارند: جنایت می‌کنند، فساد می‌کنند، به حقوق بشر تجاوز میکنند، به حقوق ملت‌ها تعدی می‌کنند، انسان‌ها را لگدمال می‌کنند و همه‌ کارهای زشت را انجام می‌دهند؛ آخر هم طلبگار همه‌اند! خب، نقاط ضعفشان، با حالت تهاجمی و با حالت طلبکاری، گفته و بیان بشود. این‌جور نیست که ما برای تهاجمات سیاسی بین‌المللی، بخواهیم پاسخ پیدا کنیم. یک وقتی از بنده - سالهای اوایل - میپرسیدند که آقا، شما در مقابل این حرف چه جوابی دارید؟ می‌گفتم ما جواب نداریم؛ ما ادعا داریم و مدعی اینها هستیم؛ در قضیه‌ زن مدعی هستیم؛ در قضیه‌ حقوق بشر مدعی هستیم؛ در قضایای حقوق اساسی انسانها مدعی هستیم. ما مدعی اینها هستیم؛ ما در مقام پاسخگویی نیستیم. چرا باید سؤال بکنند تا کسی مجبور باشد پاسخ بدهد؟ آنها بی‌جا می‌کنند سؤال و ادعا میکنند. این روحیه، روحیه‌ خوبی است؛ روحیه‌ انقلاب این است؛ این است که حقیقت را روشن و درخشان می‌کند”.

با این وجود بازگشت به وضع قبل یعنی حاکمیت مجدد روحیه ترس وانفعال به هیچ وجه به نفع کشور و ملت نیست . از این رو معتقدیم نه خاتمی ونه هیچ یک از صاحبا ن این نوع تفکر شایستگی ریاست جمهوری ایران را ندارند چرا که با حاکمیت این تفکر، بازگشت به قهقرا صورت میگیرد.

4) حمایت همه جانبه غرب از مدعیان اصلاح‌طلبی

بر هیچ کس پوشیده نیست که مدعیان اصلاحات همواره از بدو تشکیل تا کنون مورد تایید غرب به ویژه آمریکا قرار داشته و دارند.

1. جیمز فولی” سخنگوی‌ کاخ‌ سفید پس از اولین مصاحبه آقای خاتمی با سی ان ان، میگوید “پس‌ از 20 سال‌ عدم‌ اعتماد بین‌ دو کشور، ما شاهد تحولاتی‌ جدید و شنیدن‌ سخن‌ و گفتار دل‌ گرم‌ کننده‌ از ایران‌ هستیم. از این‌ رو، به‌ دقت، سخنان‌ آقای‌ خاتمی، رئیس‌ جمهور این‌ کشور را مورد ارزیابی‌ قرارمی‌دهیم.”. “(کیهان‌ به‌نقل از واشنگتن پست19‌/10/76 )

2. انتونی‌ کور درمن، عضو مرکز مطالعات‌ استراتژیک‌ و بین‌المللی: “ما با تضمین‌ این‌که‌ تندروهای‌ ایران‌ دیگر نمی‌توانند از امریکا تصویری‌ به‌ عنوان‌ یک‌ شیطان‌ بزرگ‌ ارائه‌ دهند و فرهنگ‌ امریکا را ضد اسلام‌ معرفی‌ کنند بسیار سود خواهیم‌ جست. مذاکره با دشمن، راهی‌ برای‌ تغییر دادن‌ ذهن‌ و افکار دشمن‌ است.”( جمهوری اسلامی20 ‌/10/76، ص11)

3. “پاتریک‌ کلاوسون” ، از انستیتوی‌ سیاست‌ خاورمیانه‌ در واشنگتن: “سخنان‌ خاتمی‌ نشان‌ دهنده‌ آن‌ است‌ که‌ پاره‌ای‌ افراد در ایران، در حال‌ درک‌ قیمت‌ بالایی‌ هستند که‌ ایران‌ برای‌ تندروی‌اش‌ می‌پردازد.”(3)

4. مدیر کل‌ وزارت‌ امور خارجه‌ امریکا: “با انتخاب‌ پرزیدنت‌ خاتمی، پرزیدنت‌ کلینتون، به‌ سرعت‌ این‌ مطلب‌ را روشن‌ کرد که‌ احساس‌ می‌کند، تحولات‌ و تغییر روش‌هایی‌ در ایران‌ دیده‌ می‌شود. ما به‌ دقت‌ تحولات‌ ایران‌ را زیر نظر داریم‌ و از نکات‌ بسیاری‌ که‌ پرزیدنت‌ خاتمی‌ در مصاحبه‌ خود با شبکه‌ “سی‌ ان‌ ان” گفت، استقبال‌ می‌کنیم. (همان21 ‌/10/76، ص 3)

5. تحلیل‌گران‌ ارشد وزارت‌ اطلاعات‌ امریکا، بر این‌ باورند که‌ خاتمی‌ در مورد گشودن‌ فصل‌ جدیدی‌ در روابط‌ دو کشور جدی‌ است، اما در مورد نبود قدرت‌ در داخل، نگران‌ و دلواپس‌ است. وی‌ نگران‌ اختلاف‌ با روحانیون‌ مبارزه‌ جوی‌ ضد غرب‌ و وفادار به‌ آیه`‌ا...‌ خامنه‌ای‌ است.” (ایران6 ‌/11/76)

6. روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها و دیگر رسانه‌های‌ غربی‌ با بزرگ‌ کردن‌ آقای‌ خاتمی‌ و تعریف‌ و تمجید از وی‌ سعی‌ داشتند انتخابات‌ دوم‌ خرداد و انتخاب‌ وی‌ را سرفصل‌ جدیدی‌ در روابط‌ ایران‌ و غرب‌ معرفی‌ کرده، جریان‌ به‌ اصطلاح‌ اصلاحات‌ را رهبری‌ کنند. خبرنگار سی‌ ان‌ ان‌ امریکا گفت: “تحلیل‌گران‌ با تحلیل‌ دیدگاه‌های‌ آقای‌ خاتمی، سال‌ها پیش‌ از رئیس‌جمهور شدن‌ وی، به‌ این‌ نتیجه‌ رسیدند که‌ وی‌ صادق‌ است‌ و آن‌ها می‌خواهند با او کار کنند.” (جمهوری‌ اسلامی20 ‌/10/76 ص11 ‌) رادیو فرانسه‌ نیز با مثبت‌ ارزیابی‌ کردن‌ روند جدید، گفت:‌ “بدون‌ شک‌ این‌ نکته، تغییر جهتی‌ در روابط میان‌ ایران‌ و امریکا محسوب ‌ می‌شود.” (جمهوری‌ اسلامی20 ‌/10/76 ص11 ‌) روزنامه‌ فیگارو با اختصاص‌ یک‌ صفحه‌ کامل‌ و چاپ‌ یک‌ عکس‌ از وی‌ نوشت: “این‌ گفت‌وگو با خانم‌ کریستین‌ امان‌پور نشانه‌ای‌ برای‌ از بین‌ رفتن‌ اختلافات‌ میان‌ دو کشور پس‌ از 18 سال قطع‌ رابطه‌ محسوب‌ می‌شود . گفتگو با خانم‌ امان‌پور با وجود آن‌که‌ موهای‌ سر وی‌ با یک‌ روسری‌ زیبا پوشانیده شده‌ بود تاکیدی‌ بر اندیشه‌های‌ آزاد آقای‌ خاتمی‌ داشته‌ و می‌نویسد “اکنون‌ به‌ نظر می‌رسد که‌ اندیشه‌های‌ مطرح‌ شده‌ در انتخابات‌، جدی‌ و صادقانه‌ بوده‌ است.” (جمهوری‌ اسلامی،20 ‌/10/76،‌ ص10 ‌) سیگنال‌های‌ داخلی‌ به‌ امریکا به‌ اندازه‌ای‌ قوی‌ و زیاد بود که‌ بیل‌ کلینتون‌ و خانم‌ آلبرایت‌ را به‌ هوس‌ انداخت‌ تا در آستانه‌ فصل‌ بهار اظهار کنند “بهار فصل‌ امید و نو شدن‌ است، فصل‌ کاشتن‌ بذر برای‌ محصولی‌ جدید و ما امیدواریم‌ که‌ هم در ایران‌ و هم‌ در ایالات‌ متحده، ما بتوانیم‌ در این‌ زمان‌ بذر روابط‌ جدید و بهتری‌ را برای‌ سال‌ آینده‌ بکاریم... (سخنان‌ آلبرایت، وسوسه‌ شیطان‌ بزرگ‌، ص207 )‌

در 27 اسفند 78 خانم‌ آلبرایت‌ ضمن‌ سخنرانی‌ فوق‌ از تحولات‌ داخلی‌ ایران‌ که‌ یکی‌ از آن‌ها انتخابات‌ مجلس‌ ششم‌ و فتح‌ آن‌ توسط‌ اصلاح‌طلبان‌ بود اظهار خوشحالی‌ زیاد کرده‌ و می‌گوید: “به‌ رغم‌ روند دموکراسی، کنترل‌ ارتش، قوه‌ قضائیه، دادگاه‌ها و پلیس‌ در دست‌ افراد غیرمنتخب‌ باقی‌ مانده‌ و در اصول‌ سیاست‌ خارجی‌ که‌ در مورد آن‌ بیش‌ترین‌ نگرانی‌ را داریم، بهبودی‌ حاصل‌ نشده‌ است. با این‌ وجود، حرکت‌ در جهت‌ اصلاحات‌ داخلی، آزادی‌ و فضای‌ باز، در حال‌ تقویت‌ است.” وی‌ در ادامه‌ با خوشحالی‌ تمام‌ اظهار می‌دارد “بادهای‌ دموکراتیک‌ در ایران‌ آن‌ چنان‌ با طراوت‌ است‌ و بسیاری‌ از افکار بیان‌ شده‌ توسط‌ رهبرانشان، چنان‌ دل‌ گرم‌ کننده‌ است‌ که‌ این‌ خطر برای‌ ما وجود دارد که‌ بیش‌تر از آن‌چه‌ که‌ هست‌ تصور کنیم...” وی‌ سپس‌ ضمن اشاره‌ به‌ برخی‌ مدعیان‌ اصلاحات‌ می‌گوید “بعضی‌ از آن‌ها در زمانی‌ که‌ من‌ در کالج‌ روابط‌ خارجی‌ “جرج‌ تاون” تدریس‌ می‌کردم‌ جزو بهترین‌ شاگردان‌ من‌ بودند.‌ (رو زنامه‌ هم‌میهن، 28‌/12/78)

اکنون که در آستانه انتخابات دهم قرار کرفته‌ایم، بار دیگر غربیها با حمایت صریح از مدعیان اصلاحات نمیتوانند خوشحالی خود را پنهان کنند، آنها از طرفداران خود میخواهند به کاندیدای مورد نظر شان رای دهند. بوش در واپسین روزهای عمر سیاسی خود اظهار داشت: “ ما از اصلاح‌طلبان و مخالفان [دولت] و فعالان حقوق بشر در سراسر منطقه خاورمیانه حمایت می‌کنیم.” البته بوش قبلا نیز در آستانه انتخابات مجلس هفتم و هشتم و ریاست جمهوری نهم  با حمایت از جریان اصلاح‌طلبان در کشور، خواهان پیروزی آن‌ها در انتخابات شده و گفته بود: روی کار آمدن دولت مقبول در ایران، کمک بزرگی به ما خواهد کرد، ما مصمم به حمایت از عناصر مطلوب در ایران هستیم.( جنگ در پناه صلح‌، ص 236)

رادیو صدای امریکا نیز ادعا کرد: نجات ایران در راست جمهوری خاتمی است.

روشن است رییس جمهوری که با حمایت غربیها به سرکار آید نمیتواند منافع ملت ایران را تامین کند.

بنا به ادله فوق و دهها دلیل دیگر افرادی مانند آقای خاتمی صلاحیت برای ریاست جمهوری ایران اسلامی که امروز گفتمان امام وانقلاب در آن حاکم شده را ندارند ولی در عین حال ما معتقدیم شورای نگهبان در این دوره نظارت را به مردم بسپارد تا این رد صلاحیت از سوی خود مردم صورت پذیرد.

ب: دلایل مصلحت اندیشی شورای نگهبان

1. به‌نظر می‌رسد گفتمان کشور پس از شکل‌گیری دولت نهم، از حالت اصلا‌ح‌طلبی خارج شده و جای خود را به گفتمان امام و انقلا‌ب و اصول‌گرایی داده است. از این‌رو ملت ایران از این مرحله عبور کرده‌اند و دیگر، شعارهای تکراری و بی‌خاصیت مدعیان اصلا‌ح‌طلبی برایشان جاذبه‌ای ندارد و دلیل آن برگزاری انتخابات شوارها، مجلس هفتم و هشتم و ریاست‌جمهور نهم است که در همه این موارد مدعیان اصلا‌ح‌طبی از ملت ایران شکست خوردند.

از زمان برگزاری انتخابات مجلس هشتم تاکنون بیش از یک سال نگذشته است. در آن انتخابات در تهران بزرگ، اصلا‌ح‌طلبان با آن همه تبلیغات توانستند در مرحله دوم انتخابات فقط یک نفر را وارد مجلس کنند، آن‌هم آخرین نفر با اختلا‌ف کم‌تر از 200 نفر با یک نامزد غیرمشهور! از آن تاریخ تاکنون اتفاق خاصی نیفتاده است که مردم به‌خاطر آن از اصول‌گرایی روی بگردانند و به مدعیان اصلا‌حات اقبال کنند.

2. در یک سال اخیر، رخدادهای بزرگی مثل پرتاب ماهواره امید به فضا، پیش‌راه‌اندازی نیروگاه هسته‌ای بوشهر و شکست اسرائیل از غزه در سایهِ دیپلماسی فعال ایران و... گفتمان اصول‌گرایی و امام و انقلا‌ب را مورد توجه بیش‌تری قرار داده است، بهگونه‌ای که براساس نظرسنجی‌های کاملا‌ً علمی اقبال عمومی به نامزد اصول‌گرایان دکتر احمدی‌نژاد روز به روز افزایش یافته و رشد استقبال از دکتر احمدی‌نژاد در سفرهای استانی ‌-به‌ویژه استان یزد زادگاه آقای خاتمی- در مقایسه با سفرهای استانی نامزدهای اصلا‌ح‌طلبان نشانگر این واقعیت است که آقای خاتمی و جریان اصلا‌ح‌طلبی در میان اقشار جامعه مقبولیت چندانی ندارند. برای مثال آقای خاتمی در سفرهای استانی خود نتوانست از زادگاه خویش یزد آغاز کند؛ چون تفاوت فاحش در استقبال از وی با د کتر احمدی‌نژاد، شکست در گام اول، تلقی می‌شد. آغاز سفر استانی از استان فارس با 35 شهر بزرگ و آوردن چندین اتوبوس از هر شهر، تنها توانست یک سالن ورزشی چهارهزار نفری را به نمایش بگذارد که این خود نشان‌گر شکست در گام نخست است.

4. نظریه‌پردازان اصلا‌ح‌طلبان مثل صادق زیبا کلا‌م و... خود بر این نکته اعتراف دارند که در میان آرای زنده و بیدار جامعه، سهمی ندارند و باید به آرای خاموش و خاکستری دل خوش باشند! تمام همت این گروه آن است که با کمک شبکه‌های خارجی، آرای خاموش را به نفع خود روشن کنند. ولی همان‌گونه که قبلا‌ً در تحلیل جداگانه بیان شد، آرای خاموش اگر قابل روشن شدن بود، در انتخابات 84 به نفع جریان اصلا‌ح‌طلبی روشن می‌شد. از سوی دیگر اگر روشن شوند، فقط درصد بسیاری کمی از آن‌ها در سبد اصلا‌ح‌طلبان ریخته خواهد شد.

5. حمایت‌های پی‌درپی بیگانگان به‌ویژه آمریکا و اسرائیل از نامزد مورد نظر مدعیان اصلا‌حات که همچنان ادامه دارد، مردم را به یاد جمله امام می‌اندازد که هرکس دشمن شما از او تعریف کرد دوست شما نیست، قطعاً چنین افرادی مورد اقبال مردم قرار نخواهند گرفت.

6. مردم با شناختی که از جریان مذکور به‌خاطر اهانت به دین و ارزش‌ها و از دست‌دادن فرصت‌ها در موضوع هسته‌ای و دیگر پیشرفت‌هایی که برایمان ممکن بوده، دارند، به این جریان اقبالی نشان نمی‌دهند. از این‌رو بهتر است شورای نگهبان، هزینه آن را نپردازند و آن را به جامعه واگذارد تا مردم با را‡ی معنادارشان صلا‌حیت آن‌ها را برای همیشه رد کنند و نشان دهند میان کسانی که در جهت مصالح آن‌ها تلا‌ش کرده و مانند خدمتگزاری صادق، شبانه‌روز به آن‌ها خدمت کرده‌اند با کسانی که بیش‌تر در جهت مصالح حزب و گروهشان نیندیشده‌اند، تفاوت قائلند. از این‌رو گرچه بنا به ادله فوق آقای خاتمی صلا‌حیت ریاست‌جمهوری را ندارد ولی پیشنهاد می‌کنیم شورای نگهبان مصلحت‌اندیشی کند و مطمئن باشد که مردم، خود در این دوره از انتخابات، تکلیف خویش را به خوبی ادا خواهند کرد.



  • کلمات کلیدی :
  • محمد حق جو ::: یکشنبه 87/12/18::: ساعت 11:0 عصر


    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 354
    بازدید دیروز: 231
    کل بازدید :1801129

    >> درباره خودم <<

    >> پیوندهای روزانه <<

    >>آرشیو شده ها<<
    آذر - دی - بهمن 1385
    بهمن 85
    نیمه اول اسفند 85
    نیمه دوم اسفند 85
    فروردین 86 یک
    فروردین 86 دو
    فروردین سه
    فروردین 4
    اردیبهشت 1
    اردیبهشت 2
    اردیبهشت 3
    اردیبهشت 4
    خرداد 86
    تیر 86
    مرداد 86
    شهریور 86
    مهر 86
    آبان 86
    آذر 86
    دی 86
    بهمن 86
    اسفند 86
    فروردین 87
    اردیبهشت 87
    خرداد 87
    تیر 87
    مرداد 87
    شهریور 87
    مهر 87
    آبان 87
    آذر 87
    دی 87
    بهمن 87
    اسفند 1387
    فروردین 1388
    اردیبهشت 1388
    خرداد 1388
    تیر 1388
    مرداد 1388
    شهریور 1388
    مهر 1388
    آبان 1388
    آذر 1388
    دی 1388
    بهمن 1388
    اسفند 1388
    فروردین 1389
    اردیبهشت 1389
    خرداد 1389
    تیر 1389
    تیر 89
    مرداد 89
    شهریور 89
    مهر 89
    آبان 89
    آذر 89
    دی 89
    بهمن 89
    اسفند 89
    فروردین 90
    اردیبهشت 90
    خرداد 90
    تیر 90
    مرداد 90
    شهریور 90
    مهر 90
    آبان 90
    آذر 90
    دی 90
    بهمن 90
    اسفند 90
    فروردین 91
    اردیبهشت 91
    خرداد 91
    تیر 91
    مرداد 91
    شهریور 91
    مهر 91
    آبان 91
    آذر 91
    دی 91
    بهمن 91
    اسفند 91
    زمستان 91
    بهار 92
    تابستان 92
    پاییز 92
    زمستان 92
    بهار 93
    تابستان 93
    پاییز 93
    زمستان 93
    بهار 94
    تابستان 94
    پاییز 94
    زمستان 94
    بهار 95
    تابستان 95
    پاییز 95
    زمستان 95
    بهار 96
    تابستان 96
    پاییز 96
    زمستان 96
    بهار 97
    تابستان 97
    زمستان 97
    پاییز 98
    بهار 99
    پاییز 99
    زمستان 99
    بهار 0
    تابستان 0
    زمستان 0

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    اصولگرا

    >>لینک دوستان<<

    >>لوگوی دوستان<<













    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<