قاسم روانبخش:  
       آقای محتشمی‌پور در شب نیمه‌شعبان در دفتر آقای یوسف صانعی در مشهد، مهم‌ترین خطر برای کشور را خطر انجمن حجتیه دانست و گفت: «انجمن حجتیه نمی‌تواند ملا‌ک باشد. این بزرگ‌ترین خطر است. امام در نامه‌ای که در انتخابات دورهِ سوم نوشتند به وضوح این نکته را اعلا‌م کردند، دلسوزان انقلا‌ب باید نسبت به این خطر احساس مسؤولیت کنند.»(1)
تردیدی نیست که تفکر انجمن حجتیه برای انقلا‌ب اسلا‌می یک خطر محسوب می‌شود و باید جوانان را نسبت به این تفکر انحرافی هوشیار کرد. البته خطر این تفکر در آغاز انقلا‌ب به مراتب بیش‌تر بود چرا که هنوز حکومت اسلا‌می شکل نگرفته و تثبیت نشده بود. آن‌ها این‌گونه تبلیغ می‌کردند که تشکیل حکومت قبل از ظهور حضرت مهدی(عج) برخلا‌ف اهداف انتظار است! ولی امروزه پس از آن‌که نهال جمهوری اسلا‌می به درختی تنومند تبدیل شده و در آستانه سی‌امین سالگرد پیروزی آن قرار داریم دیگر سخن از خطر بزرگ انجمن حجتیه و فراموش کردن خطر تهاجم فرهنگی غرب یک غفلت به نظر می‌رسد. امروز فریاد انجمن حجتیه از حلقوم لیبرالیزم برخاسته و در لباس و فرم جدیدی اظهار وجود کرده است. از این‌رو شاید منظور آقای محتشمی‌پور که آن‌را «بزرگ‌ترین خطر» دانسته، انجمن حجتیه در فرم جدیدش باشد. آقای محمد خاتمی که مدت‌ها از لیبرالیزم منحط غرب و تجدّد غرب تعریف و تمجید کرده و از این دریچه با حکومت دینی مخالفت ورزیده اکنون در رویکردی جدید با شعار انجمن حجتیه بدون تابلو، با تشکیل حکومت دینی در جهان مخالفت می‌ورزد. وی چندی پیش اظهار داشت: «چه کسی گفته که ما رسالت داریم همه دنیا را مسلمان کنیم؟ اگر این‌طور بود فلسفه ظهور امام زمان(عج) معنی نداشت و حکومت جهانی واحد از آنِ آن بزرگوار است.»(2) وی در تازه‌ترین اظهاراتش در شب نیمه شعبان با تأکید بر همان ادعا با صراحت حکومت جهانی اسلا‌م قبل از ظهور را طاغوت!‌ دانست و گفت: «کار ما عرضه یک الگو است نه داعیه جهانی داشتن. هر پرچمی پیش از ظهور حضرت مهدی(عج) داعیه جهانی داشته باشد به نام اسلا‌م و غیر اسلا‌م طاغوت است، ما مسلمانان قیّم دنیا نیستم.»(3)
با نگاهی به تفکرات آقای خاتمی درگذشته و مقایسه آن‌ها با اظهارات جدید به این نتیجه می‌رسیم که انجمن حجتیه با لیبرالیزم پیوند برقرار کرده و همانند دو لبه قیچی به‌دنبال بریدن اسلا‌م ناب محمدی(ص) می‌باشند و در یک کلمه مظهر این پیوند را می‌توان در افکار امثال محمد خاتمی مشاهده کرد؛ زیرا او از یک‌سو تصریح می‌کند: «شما برای این‌که بتوانید پیشرفت بکنید و بمانید راهی جز راه غرب ندارید.»(4) و «راه غرب یعنی پذیرش خرد غربی»(5) وی تنها راه حل مشکلا‌ت را رها کردن گذشته و امروزی‌شدن دانسته که جز با تمسک به «بنیاد زندگی غربی و خرد غربی، میسر نخواهد شد.»(6) او پس از آن‌که می‌گوید: «به آینده نخواهیم رسید مگر این که از مدرنیته و تجدد بگذریم.»(7) از این‌مرحله فراتر رفته، نظام فکری سیاسی غرب را موافق و سازگار با تمایلا‌ت اولیه بشر معرفی می‌کند و می‌گوید: «مسأله مهم این است که این نظام ارزشی، فکری و سیاسی با تمایلا‌ت اولیه بشر سازگار است، خودبه‌خود طبع اولیه، مدافع و خواستار این نظام است؛ مبانی نظام امروز بر آزادی است.»(8) وی پس از پذیرش نظام ارزشی، فکر و سیاسی غرب [لیبرالیزم] که مهم‌ترین شاخصه آن آزادی مطلق است راهکار دیگری ارائه می‌دهد و می‌گوید «سخن کسانی که می‌گویند ابتدا باید «خرد غربی» را پذیرفت تا توسعه بیاید سخن بی‌راهی نیست و من این سخن را کامل می‌کنم که علا‌وه بر خرد و بینش غربی باید منش غربی را نیز پذیرفت.»(9) درست همان جمله‌ای که تقی‌زاده قبلا‌ً‌ گفته بود: برای رسیدن به تمدن و پیشرفت باید از فرق سر تا نوک پا غربی شد! آقای خاتمی سرانجام با شفاف‌تر کردن مقصودش می‌گوید «شرط تحول اساسی گذر از تمدن غرب است و مراد از آشنایی با مبانی تفکر و تمدن جدید است که در پس مظاهر آن نهفته است و سوگمندانه اقوامی نظیر ما هنوز از‌ آن محروم هستیم.»(10) وی می‌گوید: «تمدن غرب بر مبنای اندیشه آزادی یا حرّیت که گرامیداشته‌ترین ارزش‌های کل بشریت هستند استوار است... انصاف حکم می‌کند که بگویم غرب،‌ اندیشه واپس‌گرایی را که به نام دین و مذهب بر توده تحمیل شده بود به دور افکنده است.»(11) و سرانجام راه پیشرفت ملت ایران را نیز در برداشت تازه از آن دانسته و می‌گوید: « بنده معتقدم که دین برای آن‌که بماند نباید آن‌را محصور در یک برداشت خاصی کرد، طبع بشر نیز چنین است که اگر دین یا هر نهاد انسانی دیگر را وافی به مقصود نیافت یا آن‌را کنار می‌گذارد و یا برداشت تازه‌ای از آن خواهد داشت و این امری است که در تاریخ رخ داده است و باز هم رخ خواهد داد.»(12)
از سوی دیگر از آن‌جایی که لیبرالیزم در جهان امروز شکست خورده و چهره زشت آن در عراق، لبنان، فلسطین در زندان‌های ابوغریب وگوانتانامو و... بر ملا‌ شده است.
آقای خاتمی سعی کرده تا با بیان این نکته که «هر حکومت دینی جهانی قبل از ظهور طاغوت است! و چه کسی گفته که ما وظیفه داریم همه مردم دنیا را مسلمان کنیم!»، شعار انجمن حجتیه را مطرح کند.
براساس دو دیدگاه فوق «لیبرالیزم و انجمن حجتیه» تشکیل حکومت دینی در هر یک از کشورهای اسلا‌می و غیراسلا‌می محکوم است و طاغوت یا حکومتی واپس‌گرا و مرتجع! بنابراین آن‌چه امروز بزرگ‌ترین خطر محسوب می‌شود لیبرالیزم در لباس انجمن حجتیه یا بالعکس است که باید مراقب توطئه‌های آنان بود. همان‌گونه که مقام معظم رهبری نیز چندی پیش نسبت به این خطر هشدار دادند و فرمودند: «برخی تلا‌ش می‌کنند مبانی اسلا‌م و اهداف انقلا‌ب مانند مردم‌سالا‌ری دینی و حقوق بشر در اسلا‌م را به‌گونه‌ای تأویل و توجیه کنند که با لیبرالیزم شکست خورده و بی‌حاصل غربی منطبق شود و مورد قبول غربی‌ها قرار گیرد اما این کار انحراف از خط امام است و دقیقاً در نقطه مقابل مبانی و دیدگاه‌های امام خمینی قرار دارد. بنابراین باید مراقب این انحراف بود و دربارهِ آن هشدار داد.»(13)
پی‌نوشت‌ها
1. اعتماد، 10/6/86، ص 1
2. شرق، 9/8/84، ص2
3. اعتماد، 10/6/86، ص 2
4. آریا، 28/6/78
5. همان
6. سخنرانی در دانشکده اقتصاد دانشگاه علا‌مه ‌طباطبایی، 11/3/70
7. همان
8. رسالت، 26/1/76
9. سلا‌م، 30/2/75
10. همان
11. نیویورک تایمز، 17/8/1997
12. صبح‌امروز، 22 و21/9/78
13. جمهوری اسلا‌می، 6/3/86/2/75
10. همان 11. نیویورک تایمز، 17/8/1997
12. صبح‌امروز، 22 و21/9/78 13. جمهوری اسلا‌می، 6/3/86

منبع